در مدت زمان بیش از ده سالی که دکتر قالیباف را میشناسم و از نزدیک با او همسفره بودم و میدانم که تا چه اندازه بر خود و خانواده اش سخت گرفته است و شاید بیشتر از خیلی ها بفهمم که حالا هیچ کسی بیشتر از قالیباف از اشتباه سرزده اخیر مغموم نیست.
اما اگر خط سیر تخریبهای قالیباف را دنبال کنیم به خوبی متوجه میشویم که هر وقت او در مقابل زیادهخواهیهای عدهای میایستد تندروها و وادادهها و ضد انقلاب علیه او با هم متحد میشوند چون او به کسی باج نمیدهد و این نکته دیگر قطعی شده برای همه.
سرنخ این ماجرای طراحی شده اخیر هم به همانجا برمیگردد و آنها که اهل تامل بودهاند تا همین الان کمی پرده را بالا زده اند تا دندانهای از غیظ به هم فشرده شده و دستهای از حرص به هم گره شده کمی معلوم شوند.
در اشتباه بودن سفر مذکور تردیدی نیست ولی همه ماجرا به تهمتهایی آلوده شده تا هدف سیاسی همان تندروهایی که کمر به قتل امید بستهاند، محقق شود. قالیباف نشان داد که پشت اشتباه حتی اگر از نزدیک ترین منسوبان او باشد نمیایستد و خط قرمزی جز انقلاب اسلامی ندارد. آیا لجبازان و عنودانی که قالیباف جلویشان ایستاده هم شهامت دارند تا بگویند میخواستند و میخواهند چه بلایی سر انقلاب اسلامی بیاورند؟ آنها هم شهامت دارند که بگویند چه نقشهها کشیده اند و چگونه با لجوج ترین دشمنان انقلاب نه تنها همصدا که همکار شدهاند؟ بعید میدانم.