کد خبر: 122563

به قلم مائده فرهنگ؛

وقتی نفس هوا می شود

حتی اگر در حال مرگ باشم، تا زمانی که واقعا بمیرم، هنوز زنده هستم

«وقتی هوا نفس می شود» خاطرات پال کالانثی است. این کتاب در سال 2016 منتشر و پرفروش ترین زندگینامه همان سال شد. کالانثی در این کتاب داستان مبارزه خود با سرطان را در حالی که  جراحی مغز و اعصاب می خواند، روایت می کند.

این کتاب به ترتیب زمانی تنظیم شده است و سیر زندگی اورا از کودکی تا مرگ دنبال می کند و مملو از اندیشه های عمیق فلسفی پیرامون مرگ و زندگی والبته دارای نثری ادبی است. در زندگینامه خود نوشته پال روایت می شود که پال در آریزونا بزرگ شد و از نزدیک با طبیعت و لحظات تنهایی آشنا بود. اوعاشق خواندن بود و وقتی که بزرگ شد عاشق ادبیات شد. او تصمیم گرفت که ادبیات بخواند اما در تابستان قبل از کالج، متوجه شد چیز دیگری او را مجذوب خود کرده است: "زیست شناسی انسان"

پال در راه خود به استنفورد، کتابی دریافت کرد که این ایده را بررسی می کرد که مغز ماشینی است که به ذهن انسان اجازه می دهد وجود داشته باشد. شیفتگی او به این ایده باعث شد علوم اعصاب را دنبال کند. "کالانثی" دوست داشت درباره سوالات بزرگی مانند معنای زندگی فکر کند و برای یافتن پاسخ به ادبیات و علوم اعصاب روی اورد. او احساس می کرد ادبیات و به ویژه داستان تجلی ذهن است.

او آثاری را که بی معنایی و انزوا را به هم مرتبط می کردند بررسی کرد و به این نتیجه رسید که معنای واقعی از روابط انسانی ناشی می شود. پال فهمید که ادبیات جواب کامل را به او نمی دهد و باید به مطالعه ی علوم اعصاب ادامه دهد تا معنای زندگی انسان را بفهمد. همچنین می دانست که اگر می خواهد زندگی را درک کند، باید اجتناب ناپذیرترین بخش آن یعنی مرگ را درک کند.

چه راهی بهتر از طبابت کردن برای این کار؟! از این رو او تصمیم گرفت پزشکی را دنبال کند و سرانجام در زمانی که دوره رزیدنتی اش به پایان می رسید پس از ماه ها کمردرد، متوجه شد دچار سرطان بدخیم ریه شده که در بدنش پخش شده است. او در ماه های آخر زندگی اش روی حضور در کنار خانواده تمرکز داشت و بیشتر خود را به همسر و فرزند و دوستانش گذراند. او فرصتی را که داشت به بهترین شکل زندگی کرد و در مورد زندگی اش گفت:« حتی اگر در حال مرگ باشم، تا زمانی که واقعا بمیرم، هنوز زنده هستم» در نهایت، بیماری اورا ضعیف تر از آن کرد که بتواند کتابش را به پایان برساند و همسرش پایان آن را نوشت و کالانثی را در مواجهه با مرگ با صداقت توصیف کرد.

این کتاب را انتشارات میلکان با ترجمه ساناز کریمی منتشر کرده است.