کد خبر: 125570

اختصاصی شبکه علمی ثریا

دفتر بزرگ

دفتر بزرگ، روایتی دیگر از مصائب غم انگیز زندگی در سایه جنگ جهانی دوم در اروپای مرکزی است. 

آگوتا کریستف در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۵ در چیکواند مجارستان به دنیا آمد و کودکی خود را مشابه آنچه در نوشته هایش می خوانیم در سایه جنگ گذراند و نهایتا در سن بیست و یک سالگی در پی انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان، به همراه همسر و نوزاد چهارماهه اش از کشور خارج و در سوییس مستقر شد.
 بعد از پنج سال تنهایی، افسردگی و کار سخت در یک کارخانه، محل کارش را ترک کرد، از همسرش جدا شد و به مطالعه زبان فرانسه پرداخت؛ زبانی که تا پایان عمر از آن برای خلق آثارش بهره برد.
رمان دفتر بزرگ (۱۹۸۶) مهم ترین اثر او و اولین اثر از  یک سه گانه است که با رمان‌های مدرک و دروغ سوم ادامه یافته و به ۴۰ زبان دنیا ترجمه شد. 
رمان دفتر بزرگ او با موفقیت زیادی روبه رو شد و جایزه ادبی کتاب اروپا را به ارمغان آورد. آگوتا در باره نوشتن سه گانه دوقلو ها می گوید: 
"نوشتن «دفتر بزرگ» نوعی نیاز عمیق به نوشتن با خود آورد. این طور بود که پروژه‌ی سه‌گانه شروع شد. دیگر نمی‌توانستم دست از نوشتن بردارم.
دیگر نمی‌توانستم کار دیگری بکنم، دوقلوها دائم توی سرم بودند، برای همین ادامه دادم.
بخش زیادی از زندگی شخصیت‌ها، از زندگی خودم می‌آمد. تا «دروغ سوم» یک‌نفس جلو رفتم."
دفتر بزرگ، روایتی دیگر از مصائب غم انگیز زندگی در سایه جنگ جهانی دوم در اروپای مرکزی است. 
کریستف داستان کودکی دو برادر دوقلو را از زبان خودشان روایت می کند که مادرشان آن ها را از شهری بزرگ که در معرض جنگ و قحطی است به نزد مادرش، یعنی مادر بزرگ دوقلوها می برد تا او از آن ها مراقبت کند. 
مادر بزرگ زنی خشن و حسابگر است که نیمی از خانه خودش را به یکی از افسران قوای اشغالگر اجاره داده و با فروش محصولات باغش در بازار امرار معاش می کند. 
برای شناخت او کافی ست بدانید همان ابتدا پتو هایی که دخترش برای مراقبت از فرزندانش آورده را در بازار می فروشد.
دو قلو ها خیلی زود با چهره خشن و بی رحم زندگی آشنا می شوند. آنها با تحمل چند روز گرسنگی متوجه شدند برای سیر کردن شکم شان و داشتن سقفی بالای سر خود باید برای مادربزرگ کار کنند. دوقلوها پس از مدتی برای بقای خود در چنین شرایط سخت و بی رحمی، تمرین هایی را طراح کردند تا بتوانند زندگی مشقت بار در سایه جنگ و قحطی را تاب بیاورند. 
تمرین مقاوم کردن جسم، تمرین مقاوم کردن روح، تمرین گدایی، تمرین کوری و کری، تمرین روزه و حتی تمرین خشونت از تمرین هایی بود که آنها انجام می دادند.  
مثلا برای تقویت روح و جسم خود یکدیگر را کتک می زدند و مورد آزار زبانی قرار می دادند تا کتک ها و زخم زبان هایی که از دیگران می خوردند را تاب بیاورند. 
خوشبختانه آنها از تحصیل و درس  غافل نیستند و از معدود امکاناتی که در اختیارشان قرار گرفته است استفاده می کنند. آنها یک زنگ انشاء دارند که در آن
فقط از اتفاقات واقعی که برای آنها رخ داده است می‌نویسند.
در نوشته‌ها از احساسات خبری نیست چون آنها خیلی زود یاد گرفته و تلاش کرده‌اند تا احساسات را در خود خاموش سازند، انشاءها روایت‌هایی هستند از منظر اول شخص جمع، فی‌الواقع راوی آنها «ما» یعنی دوقلوها هستند، زمان افعال همگی زمان حال است گویی اتفاقات همین الان در حال رخ دادن هستند و همه آنها محدود به یکی دو صفحه و با زبانی ساده و کودکانه نگاشته شده است. 
رمان همان‌گونه که از عنوانش مشخص است مجموع انشاءهایی‌ست که در "دفتر بزرگ "پاکنویس شده است. در ادامه مطلب به بازگویی قسمتی از فصل" اولین نمایش ما" خواهم پرداخت. 

مرد دیگری که روی نیمکت نشسته است، با پوزخند می‌گوید: 
– من هم برگشته‌ام. فقط قسمت پایینم فلج شده. پاها و بقیه‌ی چیزها. ترجیح می‌دهم همین الان برگردم آن‌جا و با یک شلیک آن‌جا بمانم. 
زن دیگری می‌گوید: 
– شما هیچ‌وقت راضی نیستید. من آدم‌هایی را می‌بینم که تو بیمارستان می‌میرند، همه‌شان می‌گویند: «تو هر حالتی که باشم، دوست دارم زنده بمانم، برگردم خانه‌ام، زن و مادرم را ببینم، هر طور که بشود، یک کم دیگه زندگی کنم.» 
مردی می‌گوید: 
– تو خفه شو! زن‌ها تو جنگ هیچی ندیده‌اند. 
زن می‌گوید: 
– هیچی ندیده‌اند؟ الاغ! ما کلی کار و دلواپسی داریم: باید به بچه‌ها غذا بدهیم، از زخمی‌ها مراقبت کنیم. شما، جنگ که تمام می‌شود، همه‌تان قهرمان می‌شوید. 
مرده: قهرمان. 
زنده‌مانده: قهرمان. 
معلول: قهرمان. 
واسه همین است که شما مردها جنگ را اختراع کرده‌اید. این جنگ شماست. 
همین را می‌خواستید، خب انجامش بدهید، قهرمان‌های خرفت! 
مرد: هیچ‌کس این جنگ را نخواسته. هیچ‌کس، هیچ‌کس.