کد خبر: 17991

مروری بر کتاب «فلسفه اندیشه دینی در اسلام و مسیحیت»؛

بررسی مباحث کلامی و الاهیاتی مشترک اسلام و مسیحیت در یک کتاب

کتاب «فلسفه اندیشه دینی در اسلام و مسیحیت» محتوای بنیادین علم کلام اسلامی را در کنار بافتار فرهنگی و تاریخی آن با مقایسه با فرهنگ جهانی معرفی و بررسی می کند.

به گزارش شبکه علمی ثریا، کتاب فلسفه اندیشه دینی در اسلام و مسیحیت، تقریری روشمند از تکاپوهای فکری دانشمندان مسلمان درباره مسائلی است که مسیجیان غرب نیز تکاپوهای فکری بسیار درباره آنها داشتند. لوئی گارده و ژرژ قنواتی، دو تن از اسلام شناسان سرشناس، در این کتاب کوشیده اند علم کلام را آن چنان که به لحاظ تاریخی بنیان گذاشته شده و چنان که در حوزه های دروس سنتی تدریس می شود معرفی و بررسی کنند.

آنها در این کتاب مهم، محتوای بنیادین علم کلام اسلامی را در کنار بافتار فرهنگی و تاریخی آن با مقایسه با فرهنگ جهانی معرفی و بررسی کرده اند. آنان، به خصوص مباحث کلامی و الاهیاتی مشترک میان اسلام و مسیحیت را نیز مد نظر داشته اند.

هدف از نگارش این کتاب نه مجادله است نه اثبات برتری دینی بر دین دیگر و نه تلاش برای تدوین سیاهه ای از مشابهت های ظاهری میان اسلام و مسیحیت. نویسندگان کتاب کوشیده اند در گزارش خود از عقاید این دو دین به آفت داوری درباره عقاید دین دیگر بر اساس ارزش ها و مبانی و عقاید دین نویسنده مبتلا نشوند.

همه تلاش نویسندگان این کتاب این است که در فصل های مربوط به مسیحیت مثل یک دین دار مسیحی عقاید را گزارش کنند و در فصل های مربوط به اسلام مثل یک مومن مسلمان باشند.

خوانننده مسلمان در این مسیر با چند و چون عقاید مسیحیان و موضوعات و روش ها و غایات الاهیات مسیحی آشنا می شود. در نتیجه این تلاش روشن می شود که الاهیات مسیحی موضوعی اعم از کلام اسلامی دارد و به مسائلی گسترده تر از آنچه در کلام اسلامی بدانها پرداخته می شود، می پردازد. دیگر اینکه غایات الاهیات مسیحی (کشف شهودی حقیقت، افزون بر دفاع از عقاید) با غایت کلام اسلامی (دفاع از عقاید) تفاوت بسیار دارد. دیگر اینکه روش هایی که الاهیات مسیحی در مسیر غایت خود به کار می بندد متنوع تر از روش های علم کلام اسلامی است.

خواننده با مطالعه این کتاب در می یابد علم کلام که آن را علم التوحید نیزمی خوانند، علم الاهیات یا خداشناسی اسلامی است. این کتاب می خواهد علم کلام را آن چنان که به لحاظ تاریخی بنیان گذاشته شده و چنان که در حوزه های دروس سنتی تدریس می شود بشناسد و بررسی کند. نویسندگان علم کلام را امری مسلم فرض می کنند.

در بخشی از این کتاب آمده است: «در این کتاب هرگز در پی آن نبوده ایم که داوری کنیم؛ دست کم درباره چیزی داوری نکرده ایم مگر در چارچوب خودش. مثلا در بررسی علم کلام، درباره سنت گرایی سفت و سخت داوری کرده ایم اما این داوری ناظر به موضوع علم کلام و امکانات آن است. درباره الاهیات مسیحی هم فقط خواسته ایم همه مواد پرباری که بنای این علم الاهیاتی به ما می دهد، به منزله علمی مستقل که گفته می شود خداوند آن را فروفرستاده و از قرن نخست مسیحی مورد توجه بوده، نشان دهیم. به نظر خودمان نشان داده ایم که تنها کارکرد علم کلام یعنی دفاع از عقاید ارتباطی تنگاتنگ با سرشت عقاید اسلامی دارد همچنان که کارکرد الاهیات مسیحی نیز که کارکردی دوگانه شامل دفاع و آگاهی بخشی است، همین رابطه را با سرشت آن دارد.»

عناوین بخش های کتاب فلسفه اندیشه دینی در اسلام و مسیحیت به این ترتیب است: بخش اول چگونگی و ساختار، بخش دوم پیدایش علم الهیات مسیحی در ارجاعات آن به اندیشه اسلامی و بخش سوم به علم کلام و الهیات سرشت و روش اشاره می کند.

در بخش اول کتاب به تفصیل به بافتار تاریخی کلام اسلامی، جایگاه علم کلام در میان علوم و ساختار رساله های کلامی اشاره داشته است. در بخش دوم چند فصل درباره مواجهه علم کلام با اندیشه مسیحی در عهد آبای کلیسا، اندیشه قرون وسطا، فلسفه مسلمانان و کلام اشاره می کند. بخش سوم کتاب هم به موضوع ایمان و عقل در کلام و الهیات و منابع معرفت و تحقیق در خداشناسی می پردازد.

هدف اصلی این کتاب معرفی عقاید اسلامی به خواننده مسیحی در چارچوب مقایسه آن با الهیات مسیحی بوده است. این مسیر با بحثی تاریخی درباره شکل گیری علم کلام اسلامی و مراحل تطور آن از آغاز تا دوره اصلاح یعنی دوره سیدجمال الدین اسدآبادی و شاگردان او آغاز می شود. پس از آن جایگاه علم کلام در طبقه بندی علوم در میان مسلمانان با جایگاه الاهیات در طبقه بندی علوم در میان مسیحیان مقایسه می شود.

هدف نویسندگان در بخش اول کتاب این است که مراحل تطوری را که از قرآن آغاز شد و به پیدایش تک تک علوم اسلامی انجامید، به طور خاص شاخه ای که «کلام» خوانده شد، برای خواننده روشن شود. پیش فرض آن است که خواننده با تاریخ اسلام سیاسی آشناست و به جای پرداختن به خود این تاریخ، رد پای پی آمدهای آن در پیدایش علم کلام و مکاتب آن بررسی می شود.

گام بعدی مقایسه ساختار رساله های کلامی اسلامی با رساله های الاهیاتی مسیحی است. بخش دوم کتاب تا حدودی بیشتر بر الاهیات مسیحی متمرکز شده و علم کلام و روند تحول و تطور الهیات مسیحی را با ارجاع به اندیشه کانون مورد بحث قرار داده است.

در بخش «پیدایش علم الهیات مسیحی در ارجاعات آن به اندیشه اسلامی» دو دوره مهم مربوط به پیدایش الاهیات مسیحی بررسی می شود که در این دوره ها توانست با فرهنگ عربی – اسلامی مواجهه داشته باشد: قرن های هشتم و نهم میلادی (دهه پایانی قرن اول تا دهه پایانی قرن سوم هجری) که اواخر دوره آبای یونانی کلیسا و اوایل پیدایش علم کلام است؛ سپس قرن های دوازدهم و سیزدهم میلادی (قرن های ششم و هفتم هجری) که دوره تالیفات مدرسی لاتینی است و تقریبا هم زمان با نخستین نوشته های کلامی به روش متاخران. این دو دوره که به هر یک بخشی اختصاص یافته اهمیت بسیار برای الاهیات مسیحی دارد و برای همین در شرح و توصیف این دوره و دستاوردهای نظری متاخر بر آنها که برآمده از آنهاست کوتاهی نمی شود.

در بخش نهایی کتاب نخست جایگاه عقل و ایمان در علم کلام با جایگاه شان در الاهیات مسیحی مقایسه شده و سپس آنچه در کلام اسلامی معیار درستی استدلال شمرده می شود با آنچه در الاهیات مسیحی این کارکرد را دارد مقایسه شده است.

مولف در بخش سوم با توجه به اینکه روند پیدایش و تطور علم کلام و الاهیات مسیحی پی گرفته شد و این که این دو هر یک در فضای خود چه جایگاهی دارد، در حالت نهایی آن نگریسته می شود یعنی در حالت علمی قلم به ذات و مستقل و تلاش می شود با مقایسه کلام اسلامی با الهیات مسیحی دریافته شود که مساله ماهیت و روش چگونه در علم توحید اسلامی مطرح می شود.

در بخشی از این فصل آمده است: «بی تردید در علم کلام مانند الاهیات مسیحی، مسلمات ایمانی می یابیم؛ اینها مسلماتی اند که متکلم با آنها آغاز می کند و از ایمان عوامانه به ایمان آگاهانه می رسد. پس از طی این مرحله، ایمان دیگر فقط یک نور فوق طبیعی نیست بلکه ملکه نظر در امورعقایدی که با تکاپوی طبیعی بشر کسب شده است، امری فوق طبیعی می شود. همچنین قواعد ایمان دیگر اصولی نیست که مبنای علمی شوند و لازم نیست آنها را با ادله ای اثبات کرد، بلکه باید به شرح علمی آنها پرداخت و آنها را با یکدیگر سازگار کرد. در علم کلام مسلمات ایمانی در درجه اول نقش گزاره هایی را بازی می کنند که باید از آنها دفاع کرد و با ادله به اثبات شان پرداخت. متکلمان همیشه در پی ادله ای بودند که حقایق ایمانی را اثبات کند و این گونه بود که یک سر دفاعی بودن علم کلام امری عرضی یا کارکرد فقط بخشی از علم کلام نبود بلکه برعکس نظام جدایی ناپذیر آن و لازمه مفاهیمی بود که این علم بر آنها استوار شده بود.»

کتاب فلسفه اندیشه دینی در اسلام و مسیحیت نوشته لویی گارده و ژرژ قنواتی با ترجمه احسان موسوی خلخالی توسط انتشارات حکمت منتشر شده است.