کد خبر: 140148
ف
قصه مادری که پسرش را به علی‌اکبر امام حسین (ع) بخشید
از زیر قرآن رد شد و چند قدم که برداشت، برگشت و با خنده گفت: مامان! محمدت را خوب نگاه کن که آخرین باره. جواب دادم: بخشیدمت به علی اکبر امام حسین!

به گزارش ثریا - کتاب «تنها گریه کن» روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و پس از آن است که به قلم اکرم اسلامی تدوین و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

این کتاب در یازده فصل به همراه فصل پایانی منتشر شده که می‌توان به عناوینی چون ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ؛ سرنوشتی خوش؛ بارش ستاره‌ها؛ تا یار سر کدام درد دارد؛ به تمام جان حاضر؛ مثل چرخش گل به سمت نور؛ انارهای ترک خورده؛ صدای پر دادن کبوتر؛ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ؛ سبزآبی؛ إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ اشاره کرد. همچنین در فصل پایانی آلبوم تصاویری از محمد معماریان و خانواده اش منتشر شده است.

مقام معظم رهبری ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ تقریظی بر این‌کتاب نوشتند که به این‌شرح بود:

«با شوق و عطش، این کتاب شگفتی ساز را خواندم و چشم و دل را شستشو دادم. همه چیز در این کتاب، عالی است؛ روایت، عالی - راوی، عالی - نگارش، عالی - سلیقه تدوین و گردآوری، عالی و شهید و نگاه مرحمت سالار شهیدان به او و مادرش در نهایت علو و رفعت. هیچ سرمایه معنوی برای کشور و ملت و انقلاب برتر از اینها نیست. سرمایه باارزش دیگر، قدرت نگارش لطیف و گویایی است که این ماجرای عاشقانه مادرانه به آن نیاز داشت. ۱۰ اسفند ۱۳۹۹
‌‎ از نویسنده جدّاً باید تشکّر شود.»

«تنها گریه کن» کتابی در حوزه تاریخ شفاهی در عصر حاضر است که می‌تواند الگویی برای بسیاری از زنان و دخترانی باشد که همپای مردان قدم بر می‌دارند. زنانی که صبورانه در کنار مردان شأن هستند تا قله‌های موفقیت را بگذارند. نمونه‌های اشرف سادات در عصر امروز بی شمار و ناشناخته اند و امثال اکرم اسلامی می‌توانند چنین زنانی را کشف کنند و پا به دنیای زنانه‌شان بگذارند تا روایتی از زندگی را برای مخاطبان را به ثبت برسانند.

بد نیست برای شروع بررسی و مرور این‌کتاب از فصل دهم با عنوان «سبزآبی» شروع کنیم؛ فصلی که ما را به تصویر روی جلد کتاب ارجاع می‌دهد؛ جایی که راوی می‌گوید:

«روز تاسوعا هم خانه نماندم. بچه‌ها برایم دوتا عصا تهیه کرده بودند؛ این طوری بهتر بود. فقط کافی بود خودم را بکشانم تا مسجد. آنجا می‌توانستم نشسته کار کنم. سر ظهر، لاشه گوسفندهای قربانی شده، رسید به مسجد. باید گوشتشان خرد می‌شد. دست جنباندیم. چند ساعت بود که بی وقفه کار می‌کردیم. گاهی چشم‌هایم سیاهی می‌رفت. ولی محل نمی‌دادم. بلاخره رنگ و رویم، حالم را لو داد. کمی ضعف داشتم و رنگم سفید شده بود. اصرار کردند برگردم خانه و استراحت کنم. شاید اگر وقت دیگری بود، حرف شأن را گوش می‌کردم؛ ولی آن روز فرق می‌کرد. همان جا با صدای بلند گفتم: آقا جان، یا اباعبدالله! اگه تا فردا که روز شماست پای من زمین برسه و بتونم بدون کمک، روی پای خودم بیام اینجا، دیگ‌های غذای ظهر عاشورا رو تنهایی می شورم…»

در بخش دیگری از همین‌فصل می‌خوانیم:

«مثل آخر شبی که با حسرت گذراندم و سعی می‌کردم به درد محل نگذارم و بخوابم، صدای عزاداری می‌آمد. اول دور بود و نامفهوم، من شک کردم. ولی وقتی نزدیک شدند و توانستم جواب جمعیت به نوحه اش را بشنوم، یقین کردم صدای سعید آل طاهاست. توی دلم گفتم چقدر محمد صدای سعید را دوست داشت. می‌خواستم با همان عصاها هرچقدر هم پایین رفتن از پله‌های مسجد سخت باشد، بروم دسته شأن را ببینم. داشتم تقلا می‌کردم که یکی گفت دارن میان تو مسجد.

آرام گرفتم. خودم را کشاندم کنار پرده و گوشه اش را باز کردم. دو تا صف منظم وارد مسجد می‌شدند و می‌رفتند سمت محراب. سعیدهم وسط دسته دم می‌داد. چشم دوخته بودم به سعید و با خودم گفتم: بیخود نیست مادرت هر بار صدات رو می شنوه، مشت می کوبه روی سینه ش و قربون صدقه ت میره. خدا حفظت کنه واسه مادرت.

هوشیارم؛ مطمئن و حواس جمع. پاهایم نمی لرزد. دست‌هایم قوت دارند. نگاهم شفاف و روشن است. چشم‌هایم دودو نمی‌زنند. تپش قلبم منظم است، فقط گاهی دلم شور می‌زند. صبحی، اصرار کردند یک قرص آرامش بخش بخورم، قبول نکردم. گفته بودم امروز، روز عزت و سربلندی ماستیکهو یاد گریه‌های ماردش افتادم. به سینه اش می‌کوبید و سعید را صدا می‌زد. نشسته بود یک جایی وسط گلزار و به سعید التماس می‌کرد بلند شود و نوحه بخواند. هی خودش را تکان می‌داد و رو به جمعیت می‌گفت: پسرم دیگه از این به بعد پیش خود سیدالشهدا نوحه خونی می کنه و مردم رو می گریونه.

شک کردم. یقین کردم. گیج شده بودم. دستم را گذاشتم روی قلبم و گفت: سعید که شهید شده! اینجا چه می کنه؟ تعادلم داشت به هم می‌خورد. پرده را انداختم. عصاهای زیر بغلم را محکم و دوباره پرده را باز کرد. چیزی که می‌دیدم با عقل فهم نمی‌شد. حالا محمد هم کنار سعید ایستاده بود، دو تا دستش را می‌برد بالا و مردانه سینه می‌زد. زل زل نگاهش می‌کردم. چشمش که به من افتاد، به رویم خندید. جمعیت را دور زد و آمد طرفم. ایستاد روبه رویم، دست‌هایش را انداخت دورگردنم و صورتم را بوسید. از خوشحالی و ذوق دیدنش نمی‌دانستم چه کار کنم. کشیدمش توی بغلم و بوسیدمش. برخلاف همیشه که تاب نمی‌آورد و از خجالت مدام تلاش می‌کرد زودتر از بغلم بیرون بیاید، این بار اجازه داد طولانی بچسبانمش به سینه ام. از خودش جدایش کرد. خوب نگاهش کردم. باورم نمی‌شد. پرسیدم: محمد تویی مامان؟ می دونی چند وقته ندیدمت؟ چقدر بزرگ شدی و دوباره بغلش کردم. حالم را پرسید. تا بخواهم جوابش را بدهم، دیدم حسن آزادیان جلو آمد و بنا کرد به سلام و احوالپرسی. از دلم رد شد که این بچه از اولش هم خوش رو و مهربان بود و مرا هر کجا می‌دید، حال و احوال می‌کرد. نه فقط بعد از شهادتش، حتی جبهه هم که بود، همیشه اینها را برای مادرش تعریف می‌کردم. آزادیان با دستش اشاره کرد و گفت: حاج خانم اینا چیه تو دستتون؟ تا بخواهم جواب بدهم، محمد دست پیش گرفت و گفت: چیزی نیست. مامانم حالش خوبه. دلم می‌خواست برای محمد درد دل کنم. مثل قدیم‌ها برایش حرف بزنم و او گوش کند.

زبان باز کردم و گفتم که چقدر اذیتم و درد دارم، از پا افتاده ام و بدون کمک نمی‌توانم حتی یک قدم بر دارم. برایم غصه دار شد و دلداری ام داد. دستش را گذاشت روی سینه اش و انگار یاد یک خاطره یا آدم عزیزی افتاده باشد و دلش غنج برود، با لبخند گفت: مامان چند روز پیش رفته بودیم زیارت. برات سوغاتی آوردم. می‌خواستم زودتر بیام دیدنت، ولی این آزادیان نزاشت. هی گفت صبر کن باهم بریم. این شد که امروز به اتفاق بچه‌ها اومدیم اینجا زیارت عاشورا، زیارت عاشورای آسد جعفر حسینی رو هم بشنویم.

دست برد و از داخل جیب پیراهنش یک تکه پارچه سبز در آورد و وقتی تایش را باز کرد، دیدم یک شال باریک است. بوسید و گذاشت روی چشم‌هایش. گفت از داخل ضریح برداشتم.

دستش را دراز کرد سمت صورتم. از بالای پیشانی تا پایم را دست کشید. زانو زد. من عصا به بغل، هاج و واج و منقلب، محمد نشسته جلوی پایم. یکی یکی پارچه‌هایی را که به پایم بسته بودم باز کرد. شال را بست به مچ پایم و گفت: غصه نخور مامان جان. برو نذرت را ادا کن امشب.

سرم پایین بود و داشتم گره شال سبز را نگاه می‌کردم. پلک زدم و وقتی چشم باز کردم، همه چیز عوض شده بود. بالای سرم آسمان بود. سرم را گرداندم سمت راست، آسمان بود. سمت چپ را نگاه کرد، آسمان بود. سپیده زده بود و از خنکی نسیم اول صبح، مور مورم شد. بوی گلاب و زعفران شربت ظهر عاشورا می‌آمد. رد خیسی اشک روی صورتم مانده بود. هرچه گشتم، نه از سعید آل طاها و صدایش، نه خوش و بش کردن حسن آزادیان و نه محمد اثری پیدا کردم.

توی رختخوابم نشستم و چشمم افتاد به مچ پایم. هیچ چیز دورش نبود. به جز همان پارچه سبزی که محمد با دست‌های خودش بسته بود. نفس کشیدم و سرم پر شد از عطر عجیب و غریبی که دورم را گرفته بود. ترسی عجیب دلم را گرفت. دلهره‌ای همراه هیجان قلبم را پر کرد. با تردید با خودم گفت من که لیاقت زیارت آقا رو ندارم. لابد محمد رو واسطه فرستادن. بزار ببینم می تونم بایستم. با احتیاط بلند شدم و تکیه ام را به دیوار دادم. پایم را زمین گذاشتم و کم کم از دیوار فاصله گرفتم. هیچ دردی نداشتم. کف پایم را به زمین فشار دادم و قدم برداشتم؛ خودم به تنهایی، بی کمک، بدون عصا!»

البته قصه شال سبز از همان سال شد یک قصه؛ قصه کربلا.

 

در انتهای فصل دهم این کتاب می‌خوانیم؛

«هنوز هم برای بچه‌های خودم، برای جوان‌های فامیل، برای مردمی که به دیدنم می آیند، از حضرت حسین (ع) حرف می زنم. قصه شال و شهید من بهانه است. حرفه اصلی قصه کربلاست. به این تقدیر خوبم می‌بالم.

اکرم اسلامی در فصل‌های مختلف این کتاب، به قدری جزئیات را به درستی و آگاهانه از زبان مادر شهید محمد معماریان ثبت کرده است که مخاطب به راحتی می‌تواند در جریان وضعیت داستان قرار بگیرد. به ویژه در فصل نهم این کتاب با عنوان رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ؛ سبزآبی؛ إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ به راحتی مخاطب خود را لحظه به لحظه در جایگاه مادر شهید بود که با دستان خودش، فرزند دوردانه اش را به خاک می‌سپارد و سنگ لحد را روی آن می‌گذارد.»

در بخش دیگری از این فصل می‌خوانیم:

«هوشیارم؛ مطمئن و حواس جمع. پاهایم نمی لرزد. دست‌هایم قوت دارند. نگاهم شفاف و روشن است. چشم‌هایم دودو نمی‌زنند. تپش قلبم منظم است، فقط گاهی دلم شور می‌زند. صبحی، اصرار کردند یک قرص آرامش بخش بخورم، قبول نکردم. گفته بودم امروز، روز عزت و سربلندی ماست. حالم از همیشه بهتر و دلم آرام است. ایستاده ام مقابل یک قبر خالی و بالا و پایینش را نگاه می‌کنم. با چشم اندازه می زنم. بزرگ نیست. برای یک جوان شانزده ساله که لاغر بوده با قد و قواره‌ای متوسط، شاید مناسب باشد. زمین، خیس و خاک کمی سفت است. چادرم خاکی و گلی شده. از زیر پایم جمعش می‌کنم و یک دور می پیچم دور کمرم. مقنعه چانه دارم را روی سرم تکان می‌دهم و کمی جلو می کشم.

کفش‌هایم را در می آورم، خم می‌شوم و با بسم الله دستم را تکیه می‌دهم به گوشه قبر و اول پای راستم را می‌گذارم پایین داخل قبر، بعد هم پای چپم را. می‌نشینم و دستم هایم را می کشم روی خاک. سرما از نوک انگشتانم می‌دود توی تنم. لرزم می‌گیرد. با کف دست، خاک را صاف می‌کنم و چند تا کلوخ و سنگ‌های ریزی را که زیر دستم غلت می‌زنند، بر می‌دارم و می‌گذارم بالای قبر.

آنقدر بالا و پایین مساحت آن مستطیل کوچک و جمع و جور را دست کشیده ام که زیر ناخن‌هایم پر از خاک شده است. خاطر جمع که شدم، بلند می‌شوم و دست‌هایم را باز می‌کنم. با سر اشاره می‌کنم تا محمد را بگذارند توی بغلم. آن بالا زیارت عاشورا می‌خوانند. تازه سلام‌های اول را می‌دهند که جوانم را کفن پیچ شده می‌گذارند روی دستم. به پهلو می خوابانمش روی خاک سرد و خیس باران خورده. پلاستیک دور صورتش را باز می‌کنم. دست می زنم به صورت محمد و می کشم به سر و صورت و سینه ام. انگشت‌هایم را می‌گذارم زیر سرش؛ بین خاک و صورتش. دوباره دقیق می‌شوم. می دانم این آخرین دیدار است. از داخل قبر که بیرون بروم، باید تا روز قیامت، تا صحرای محشر صبر کنم....»
با لبخند گفت: مامان چند روز پیش رفته بودیم زیارت. برات سوغاتی آوردم. می‌خواستم زودتر بیام دیدنت، ولی این آزادیان نزاشت. هی گفت صبر کن باهم بریم. این شد که امروز به اتفاق بچه‌ها اومدیم اینجا زیارت عاشورا، زیارت عاشورای آسد جعفر حسینی رو هم بشنویم. دست برد و از داخل جیب پیراهنش یک تکه پارچه سبز در آورد و وقتی تایش را باز کرد، دیدم یک شال باریک است. بوسید و گذاشت روی چشم‌هایش. گفت از داخل ضریح برداشتمدر خلال فصل‌های دیگر کتاب، اکرم اسلامی ساده‌زیستی اشرف‌سادات و همسرش حاج حبیب را تصویر کرده است؛ ویژگی و مشخصه‌ای که کمتر در این زمانه شاهدش هستیم. ساده‌زیستی اشرف‌سادات در دهه‌های مختلف امتداد داشته است؛ از همان زمانی که دخترانش را به خانه بخت فرستاد و همان زمانی که خانه اش را در زمان جنگ تبدیل به پایگاه بسیج کرده بود.

اشرف سادات و همسرش از ابتدا مال و منال خود را برای جنگ گذاشتند و این‌مادر در ادامه تنها پسرش را تقدیم اسلام کرد و به‌قول خودش فرزندش را بخشید به حضرت علی اکبر امام حسین (ع)؛ با چنین‌روایتی:

«از زیر قرآن رد شد و چند قدم که برداشت، برگشت و با خنده گفت: مامان! محمدت را خوب نگاه کن که آخرین باره. جواب دادم: بخشیدمت به علی اکبر امام حسین! این حرفارو نزن!

تا وسط کوچه رفت و دوباره صدایم زد: مامان! هرچی میخوای نگاهم کن. دیگه فرصتی پیش نمیاد. پایم را از توی کوچه برداشتم و گذاشتم داخل خانه. گفتم برو مادر بخشیدمت به سیدالشهدا.

دست گرفتم به لنگه در تا ببندمش که صدای محمد پیچید توی گوشم. گردن کشیدم، دیدم ایستاده سر کوچه، ساکش را گذاشته روی زمین و دست راستش را گذاشته به سینه دیوار. با شوخی پرسیدم: نمی خوای بری؟ گفت: دیدار به قیامت مامان. انشالله سر پل صراط. دوباره تکرار کردم: بخشیدمت به شش ماهه اباعبدالله. با دل قرص برو مادر. همان شد. رفتن هیچ، مثل یک پرنده از جوی چشمم پر کشید.»

***

نغمه مستشار نظامی پس از پنج بار خواندن این کتاب تحت تأثیر صلابت و استواری اشرف سادات منتظری، ترکیب بندی در تجلیل از این مادر شهید به عنوان نمونه‌ای از بانوان حماسه ساز اسلام و ایران می‌سراید. این سروده در چاپ چهل و چهارم کتاب در ۱۲ بند منتشر شده است. در بخشی از آن می‌خوانیم؛

بخوان به نام خدا داستان ایمان را / ‏‬حدیث زینبی مادران ایران را

بخوان به نام خدا از شکوه بت شکنان / ‏‬که روح تازه دمیدند باغ و بستان را

پس از حماسه گردآفرین دوباره بخوان / ‏‬غرور صف شکن این زن مسلمان را

به سمت لشکر طاغون بی سلاح دوید / ‏‬ که جاودانه کند شوکت سلیمان را

اگرچه مادر و همسر، ولی به راه ولی / ‏گرفته‬ در کف اخلاص گوهر جان را

بخوان حکایتی از صبر اشرف السادات / ‏‬که یادگار بماند زنان دوران را

شکوه شیرزنی، مادری صبور و شکور / ‏‬ نماد عشق و بصیرت، غرور شعر و شعور

منبع : انتشارات حماسه یاران


مرتبط ها
ارسال نظر
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد .
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص ،قومیت ها ،عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.

قدیمی ترین عینک فروشی تهران

جزئیات پوشش بیمه ای در عینک سازی ها

پاسخ وکیل به آیا قانون تجارت تغییر می‌کند؟

قنات در سرزمین قنوت و قناعت - استان یزد

تحقق اقتصاد مقاومتی دانش بنیان و مردم پایه توسط اساتید بسیجی

پرداخت حقوق معلمان خرید خدمات و حق‌التدریس به روز شد

رونمایی ۱۵ کتاب با موضوع اهل‌بیت به زبان‌های اروپایی و آفریقایی در نمایشگاه کتاب

نسل جوان آمریکایی به حاکمیت معترض است/اعتراضات دانشجویی ادامه خواهد داشت

دانشگاه تهران میزبان اجلاس رؤسای دانشگاه‌ها شد

بدهی آموزش و پرورش به فرهنگیان بابت پاداش پایان خدمت ۱۴۰۲/ معوقاتی که تا اسفند پارسال تسویه شد

مسئولان از پیشرفت‌های علمی پشتیبانی کنند

استفاده ۱۳۹هزار دانشجو از بن اعتباری خرید کتاب از نمایشگاه

۴۶ دانشگاه ایران در میان برترین دانشگاه های جوان

پشت‌پرده برگزاری آزمون‌های کشوری ششمی‌ها و نهمی‌ها/ برگزاری آزمون شفاهیفارسی در مقطع ابتدایی‌

خبر خوش برای متقاضیان رشته پزشکی/ گام بلند دانشگاه‌های ایران در ارتقای جایگاه جهانی

تشکیل دبیرخانه دائمی صنایع و خانه صنعت در معاونت پژوهش و فن‌آوری دانشگاه تهران

سامانه him نمونه بهره‌وری درون دانشگاهی علوم پزشکی شهید بهشتی است

کاهش نگران کننده دانشجویان دانشگاه‌های غیردولتی

نخستین بیانیه مد موقر شیراز منتشر شد

مسؤولیت امتحانات نهایی از سال آینده با سازمان ملی سنجش خواهد بود

غیرانتفاعی‌ها بیشترین حذف کد رشته را در آمایش آموزش عالی داشتند

مشارکت ۳۰هزار استاد و کارمند دانشگاه در ارزیابی موسسات غیرانتفاعی

استخدام یک روزه اساتید در دانشگاه‌های غیرانتفاعی

نوجوانان با «هفت‌خوان» به استقبال بزرگداشت فردوسی می‌روند

تأکید وزیر علوم بر رعایت اخلاق دیپلماسی علمی در پذیرش دانشجویان بین‌الملل

ساخت و تحویل ۷۰۰۰ مدرسه در دولت سیزدهم

آیین بزرگداشت ۱۷۵۷ سال سنت آموزش عالی در ایران ۸ خرداد برگزار می‌شود

۱۰ خرداد؛ برگزاری سومین کنگره شهدای دانشگاه آزاد

اعطای مالکیت ۱۴۰۰ واحد مسکونی به اعضای هیات علمی و کارکنان دانشگاه علامه

کارت آزمون استخدامی رشته شغل دبیری و هنرآموز منتشر شد

المپیاد علمی دانشجویان فرصتی برای اصلاح نگاه و تفکر علمی است

کارت شرکت در آزمون انتخاب سردفتر اسناد رسمی سال ۱۴۰۳ منتشر شد

وزیر سابق علوم: شهریه‌های دانشگاه‌های غیرانتفاعی کفاف هزینه‌های دانشگاه را نمی‌دهد

لزوم مدیریت رشته‌های یک بار پذیرش در دانشگاه‌های غیردولتی و غیرانتفاعی همانند دانشگاه آزاد

ایجاد دو آزمایشگاه تخصصی برای توسعه میادین نفتی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر

شناسایی ۸۷۴ هزار بازمانده از تحصیل با کد ملی/ بازگشت این افراد به تحصیل امکانپذیر است

نظارت وزارت کشور بر تامین «امنیت» حوزه‌های آزمون‌های نهایی/ همکاری فراجا و آتش‌نشانی

نماد سنت آموزش عالی در ایران در دانشگاه تهران رونمایی شد

ارائه مهلت جدید ثبت نام آزمون دکتری تخصصی داروسازی

نتایج پذیرش بدون کنکور دانشگاه تهران اعلام شد

دانشجویان یونانی شب گذشته در حمایت از فلسطین تظاهرات برپا کردند

تحصیل ۸ درصد دانشجویان کل کشور در دانشگاه‌های غیردولتی/صدور مجوز دانشگاه‌ علوم پزشکی غیرانتفاعی

ترجمه ماجرای زندگی و آثار الیور استون منتشر شد

حضور نمایندگان دانشگاه سن پترزبورگ روسیه در دانشگاه صنعتی شریف

حافظ» جلوتر از همه شاعران و نویسندگان ایرانی!

مناظره با گزاره «مداخله دولت در حوزه نشر از هر جهت زیان‌بار است» با حضور دو گروه از دانشگاه‌های الزهرا و تهران، در سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد.

دستگاه‌ها برای کمک به آموزش و پرورش فراتر از سخن گام بردارند

امروز؛ آخرین مهلت ثبت‌نام دانشجویان در المپیاد ورزش‌های فناورانه

دانشکده رسانه فارس دانشجو می‌پذیرد

آغاز توزیع کارت آزمون استخدامی آموزش و پرورش از امروز

۱۰۷۳ مدرسه کانکسی بالای ۱۰ دانش‌‌آموز تا مهر امسال ساماندهی می‌شوند

نحوه انتخاب موضوعات پایان نامه برای پذیرش دانشجوی استاد محور

پرونده چهارمین مسابقه خودنویس در نمایشگاه کتاب تهران بسته می‌شود

بزرگداشت فردوسی در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار می‌شود

نیاز سالانه سازمان نوسازی مدارس به ۱۶۸ هزار میلیاردتومان اعتبار/ساخت ۲۰۰ مدرسه بزرگ در سال جاری

تقدیر وزیر علوم از شیمیدان‌ها / درخواست کمک برای دانشجویان علوم پایه/ تحقیر کمدین یهودی

اساسنامه سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور ابلاغ شد

مصدومیت جزیی ۱۰ دانشجوی دانشگاه رازی در پی ریزش بخشی از سقف کاذب

‌دنبال تجمیع دانشگاه‌های آزاد نیستیم/ ایجاد سرای نوآوری

دستگیری چهار نفر در ارتباط با فروش سوالات آزمون وکالت

آزمون ارتقای دستیاران تخصصی دندانپزشکی چهارم مرداد برگزار می‌شود

به دنبال ‌افزایش‌ وام دانشجویی هستیم/ خوابگاه‌های دانشجویی باید نوسازی شوند

جشن دخترونه در صحن دانشگاه تهران برگزار شد

استور بازی موبایل ایکس باکس در تابستان از راه می‌رسد

جو بایدن خودروسازهای چینی را نقره داغ کرد

کاسبی عجیب و پرسود چند ایرانی در آمازون+عکس

اشتباه بی‌سابقه گوگل سالمندان را سردرگم کرد

اسقبال گسترده مردم از تاکسی‌های رباتیک گوگل

نمره صفر برای غیبت در امتحانات خرداد

تأمین 63 درصد بودجه دانشگاه فرهنگیان همچنان از محل حقوق دانشجومعلمان

زاکربرگ می‌خواهد این شبکه معروف خبری را بخرد

درخواست 7 هزار دانشجومعلم برای حذف کسورات مطابق با رأی دیوان عدالت اداری

خداحافظی حجت الاسلام و المسلمین محمدی عراقی از عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی

اجازه ایجاد مدرسه غیردولتی در فضای تجاری یا مسکونی؛ دستورالعمل مدارس استیجاری تدوین شد

«اساسنامه سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور» ابلاغ شد

رضایت داوطلبان آزمون استخدامی آموزش و پرورش

کنکور 1404 چگونه برگزار می‌شود؟

مشاهیر ادبی مثل حافظ و سعدی به صورت نمادین در نمایشگاه کتاب تهران قدم می‌زنند.

معاون دانشجویی دانشگاه شریف منصوب شد

نگاهی به بخش دیجیتال سی و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران

چطور شد که شفق قطبی در ایران دیده شد؟ +عکس

کاسبی عجیب و پرسود چند ایرانی در آمازون+عکس

استور بازی موبایل ایکس باکس در تابستان از راه می‌رسد

اپل برای ساخت و پخش تبلیغات زشت‌اش عذرخواهی کرد

تصویر ناسا از شفق قطبی بر فراز لهستان پربازدید شد+عکس

به روزرسانی طوفانی واتساپ تغییرات اساسی در ظاهرش ایجاد کرد+عکس

ترفند مخفیانه و زشت اپل در فروش یکی از محصولاتش لو رفت+عکس

هوش مصنوعی قرار است انسان‌ها را نابود کند؟

زاکربرگ می‌خواهد این شبکه معروف خبری را بخرد

اشتباه بی‌سابقه گوگل سالمندان را سردرگم کرد

نحوه انتخاب موضوعات پایان نامه برای پذیرش دانشجوی استاد محور

شفق قطبی برای اولین بار در ایران هم دیده شد+عکس

تمام اقدامات برای دستیاران پزشکی/ از افزایش حقوق تا بورسیه تحصیلی

نحوه برگزاری امتحانات نهایی و تصحیح اوراق دانش‌آموزان اعلام شد

دو خبر خوش وزیر علوم برای جامعه دانشگاهی اعلام شد

سوپرآلیاژ انقلابی ناسا شروع به کار کرد

راه‌اندازی ۱۰۰ واحد مسکونی متاهلی برای دانشجویان و کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران

دانشجویان در شش محور در کرسی‌های آزاد اندیشی با هم رقابت می‌کنند

چرا هوش مصنوعی این‌قدر برای دیگران پرهزینه است؟

آغاز توزیع کارت آزمون استخدامی آموزش و پرورش از امروز

پذیرش ۲۶ هزار دانشجوی دکتری در دانشگاه‌ها/ نحوه محاسبه نمره دکتری

۲۵۰ واحد دانشگاهی پیام نور آماده واگذاری شد

صعود ۸ پله‌ای دانشگاه صنعتی شریف در رتبه‌بندی آسیایی تایمز ۲۰۲۴

دانشجویان یونانی شب گذشته در حمایت از فلسطین تظاهرات برپا کردند

آیین بزرگداشت ۱۷۵۷ سال سنت آموزش عالی در ایران ۸ خرداد برگزار می‌شود

استادان نمونه دانشگاه علامه‌طباطبائی معرفی شدند

تعلیق استاد دانشگاه واشنگتن به دلیل حمایت از فلسطین

اجرای منتورشیپ روانشناختی برای دستیاران ۲۷ گروه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با حفظ محرمانگی

مشاهده نشانه‌هایی از تمدن فضایی‌ها دانشمندان را شگفت زده کرد

حضور نمایندگان دانشگاه سن پترزبورگ روسیه در دانشگاه صنعتی شریف