
به گزارش ثریا - مرور و نقد خاطرات زهره فرهادی رزمنده زن دوران دفاع مقدس در مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر در آستانه هفته دفاع مقدس باز شد. اساس این پرونده هم کتاب «چراغهای روشن شهر» نوشته فائزه ساسانی خواه است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.
پیش از این، مطلبی را درباره اینکتاب منتشر کردیم که درباره خاطرات مربوط به فعالیتهای فرهادی در جهاد سازندگی و امدادگری وی از نخستین روز آغاز جنگ تحمیلی تا پایان مقاومت ۳۵ روزه مردم خرمشهر بود و در حکم قسمت اول مقاله بررسی اینکتاب محسوب میشود.
در ادامه مشروح دومین قسمت مرور خاطرات زهره فرهادی را با محوریت خاطرات او در تهران و قم به عنوان عضو یک خانواده جنگ زده میخوانیم؛
تجاوز صدام به کشورمان که شروع شد، شهرهای جنوبی نخستین سنگر دفاع در مقابل تجاوز بودند. بسیاری از مردم شهرهایی مانند سوسنگرد، بستان، اهواز و خرمشهر در همان روزهای اول وظیفه دفاع از شهر با دست خالی را برعهده گرفتند و برخی از آنها هم به شهادت رسیدند. با رسیدن نیروهای نظامی و کمکی از دیگر شهرها و شعلهور شدن حملات صدام، مردم عادی باید به شهرهای امنتر منتقل میشدند. همین شد که بسیاری از مردم جنوب کشور در قالب گروههای مهاجر به شهرهای دیگر مهاجرت کردند، یکی از این شهرها تهران و قم بود.
در این میان بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی یا بنیاد جنگ زدگان در ۱۳۶۰ به دستور محمدعلی رجایی نخستوزیر وقت، زیر نظر وزارت کشور، به سرپرستی سید مصطفی میر سلیم معاون سیاسی اجتماعی وزارت کشور برای برنامهریزی و هماهنگی فعالیتهای کمکرسانی و تأمین نیازهای مادی و معنوی مهاجران جنگ عراق با ایران تأسیس شد.
وظایف و برنامههای این بنیاد در شش محور متمرکز میشد: برنامههای رفاهی، شامل پرداخت مستمری، کمک به آوارگان تحت پوشش امور اجتماعی، حمایت اقتصادی از طلاّ ب و دانشجویان آواره جنگی؛ برنامه اسکان، شامل پرداخت اجارهبها، هزینه تعمیرات مجتمعها، شهرکها و خوابگاههای مهاجران جنگی و احداث خانه برای آنها در استانهای جنگ زده؛ برنامه تعلیم و تربیت؛ برنامه امور هنری برای حفظ و توسعه فرهنگ اسلامی در میان جنگ زدگان؛ برنامه بهداشتی، شامل سرپرستی مهاجران معلول و سالمند، کودکان بیسرپرست، خرید لوازم بهداشتی، اعزام بیماران مهاجر به بیمارستانهای داخل یا خارج از کشور؛ اشتغالزایی و کاریابی، بهمنظور ساماندهی و بهبود شرایط زندگی مهاجران جنگی.
در کمترین کتابی از خاطرات جنگ به آسیبهای مهاجرت مردم سوسنگرد، بستان، اهواز و خرمشهر و بنیاد جنگ زدگان و بعضاً رفتارهای نامناسبی که مردم از سر ناآگاهی با جنگ زدگان داشتند پرداخته شده است. نویسنده در این کتاب به این موارد پرداخته؛ چنانچه در فصل نوزدهم «چراغ های روشن شهر» آورده است:
«… چند روز از ماندمان در قم میگذشت. دیگر دلیلی نمیدیدم در شهر با مانتو بگردم و دلم میخواست دوباره چادر سر کنم. چادرم در مقر مکتب اسلام با نارنجک غنیمتی که یکی از اعضای این گروه بعد از برگشت از پلیس راه به من داده بود، جا مانده بود. با همان مانتو ترکش خورده و سوراخ که در خرمشهر تنم بود، میگشتمچند روز از ماندمان در قم میگذشت. دیگر دلیلی نمیدیدم در شهر با مانتو بگردم و دلم میخواست دوباره چادر سر کنم. چادرم در مقر مکتب اسلام با نارنجک غنیمتی که یکی از اعضای این گروه بعد از برگشت از پلیس راه به من داده بود، جا مانده بود. با همان مانتو ترکش خورده و سوراخ که در خرمشهر تنم بود، میگشتم. شرایط بابا طوری نبود که از او پول بگیرم و لباس یا وسیله جدیدی بخرم. از خواهرم ناهید هم خجالت میکشیدم پول بگیرم. خرج خانواده خواهرم با وجود مهمانهای جنگ زده چند برابر شده بود.
علاوه بر اینکه خودم دلم میخواست چادر سر کنم، مردم قم هم به خاطر حرمت حضرت معصومه (س) به پوشش زائران و مسافران حساسیت داشتند و بد میدانستند خانمها در شهر بدون چادر باشند. با تذکر دادن و گفتن عقایدشان، از خانمهایی که حجابشان کامل نبود، میخواستند حرمت این شهر مقدس را نگه دارند.
با شروع جنگ و برای رسیدگی به وضعیت جنگ زدگان بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی تأسیس شده بود. به مردم شهرهای جنگ زده که خودشان را به بنیاد معرفی میکردند، کارت مخصوص جنگ زدگان میدادند و بر حسب تعداد نفرات خانواده، ماهانه پولی برایشان مقرر میکردند. علاوه بر حقوق، پوشاک، خواربار و گوشت در اختیار جنگ زدهها میگذاشتند.
ما که تا چند ماه قبل از شروع جنگ، برای افراد نیازمند شهرمان کمکهای نقدی و غیرنقدی جمع میکردیم، حالا باید برای گرفتن چادر به دیگران رو میانداختیم. اصلاً فکرش را نمیکردیم روزی به این کمکها احتیاج پیدا کنیم. غرورمان قبول نمیکرد، برویم بنیاد مهاجرین و چیزی تقاضا کنیم، اما چارهای نداشتیم.
قبلاً هم از روی ناچاری به بنیاد مراجعه کرده بودم. روز دوم حضور در تهران به پیشنهاد دایی، همراه زن دایی به بنیاد مهاجرین در خیابان زنجان رفتم. اطلاعاتی گرفتند و استشهاد محلی خواستند که تهیه کردم و برایشان بردم. قرار شد تا وقتی در تهران هستم ماهانه ۱۰۰ تومان به حسابم بریزند. برایم کارت صادر شد و همان روز یک پتو و ۱۰۰ تومان پول برای ماه اول دادند. با این حال همان پول رو به تمام شدن بود. آن را خرج رفت و آمد بیمارستان و این طرف و آن طرف میکردم. به خاطر وضعیت پایم، رفت و آمد با اتوبوس خیلی برایم سخت بود. نمیتوانستم از پله اتوبوس بالا و پایین بروم و مجبور بودم تاکسی سوار شوم. برای من که از دوران کودکی پول تو جیبی ام به راه بود و هرچه دلم میخواست میتوانستم بخرم، گرفتن پول بنیاد خیلی سخت بود.
من و اشرف تصمیم گرفتیم به بنیاد جنگ زدگان برویم. پرسان پرسان ساختمان بنیاد را در فلکه شهید مطهری پیدا کردیم. ساختمان بنیاد قدیمی و نسبتاً بزرگ و در آن ساعت از روز خلوت بود. از پلهها بالا رفتیم. ساختمان چند اتاق داشت. به قسمتی که به مراجعان پوشاک میدادند، مراجعه کردیم. مرد میانسالی در اتاق بود. با مهربانی پرسید: «کاری داشتید؟»
وضعیتمان را برایش توضیح دادم و گفتم: «ما چادر می خوایم.»
خیلی خوشش آمد و گفت: «خیلی خوبه می خواید چادر سر کنید. همراه من بیایید.»
با خوشحالی دنبالش راه افتادیم. مرد جلو در اتاقی ایستاد، در را باز کرد و وارد شد. ما هم دنبالش رفتیم. از لا به لای پوشاکی که آنجا چیده بودند، دو تا چادر بیرون آورد و به دستمان داد.
چادر را باز نکرده، فهمیدم کهنه و رنگ و رو رفته است. حالم گرفته شد. شادی چند دقیقه قبل به احساس خفت تبدیل شد. احساس غرورم شکست. چادر را با بی میلی باز کردم. چند جایش سوراخ بود. سرم نکردم. نگاهی به اشرف انداختم، چادری که سرش انداخته بود، کوتاهتر از قدش بود، لازم نبود حرفی بزند، معلوم بود حس مرا داشت. گفتم: «این چادرها رو سرمون کنیم؟» اشرف با اشاره به چادری که دستش بود رو به مرد گفت: «این که کوتاهه!» مرد جواب داد: «چه اشکالی داره؟» اشرف پرسید: «شما اینها رو بر چه اساسی به مراجعینتون میدید؟»
مرد کارمند که از حرف اشرف خوشش نیامده بود، با لحنی جدی جواب داد: «بستگی داره! به آدمش نگاه میکنیم!»
خیلی بهمان برخورد. این حرفش حرصمان را بد جوری درآورد.نمی دانم آنهایی که به جنگ زدهها کمک میکردند درباره ما چه فکری کرده که این چادرها را فرستاده بودند که باید از بابت گرفتنش تشکر هم میکردیم. خواسته یا ناخواسته تحقیرمان کرده بودند. از کوره در رفتم و گفتم: «این ها چیه به ما میدید؟ فکر میکنید ما کی هستیم؟» نمی دانم آنهایی که به جنگ زدهها کمک میکردند درباره ما چه فکری کرده که این چادرها را فرستاده بودند که باید از بابت گرفتنش تشکر هم میکردیم. خواسته یا ناخواسته تحقیرمان کرده بودند. از کوره در رفتم و گفتم: «این ها چیه به ما میدید؟ فکر میکنید ما کی هستیم؟
اشرف صدایش را بلند کرد و گفت: «ما وضعمون تو خرمشهر خوب بود. همه چیز داشتیم. حالا باید برای چادر رنگ و رو رفته و کوتاه به شما التماس کنیم؟»
دنبال حرف دختر عمویم را گرفتم و ادامه دادم: «قبل از جنگ خودمون به مستضعفین کمک میکردیم، ولی وسایل نو و استفاده نشده مون رو برای اونها میبردیم، اون وقت شما این چادرهای کوتاه و کهنه رو به ما میدید؟»
دلمان راضی نشد چادرها را برداریم. به خودم گفتم: «به نداشتن و نپوشیدن قانع باش، ولی خودت را تحقیر نکن.» چادر را همان جا انداختیم. از اتاق بیرون آمدیم و از ساختمان بنیاد خارج شدیم.
ذهنم درگیر گفت و گوی رد و بدل شده میان ما و آن مرد بود. اشرف گفت: «چند روز قبل، از جلو مغازه میوه فروشی رد شدم. فروشنده توی سینی گوجههای خیلی خوب و رسیدهای چیده بود. پرسیدم: آقا این گوجهها کیلویی چنده؟ قیمتی گفت که برای ما گرون بود، نگرفتم. اومدم رد بشم فروشنده صدام کرد: خانوم. خانوم. گفتم: بله؟ پرسید: جنگ زدهای؟ گفتم: آره، برای چی؟ اشاره کرد به سینی دیگه ای که اون پایین روی زمین گذاشته شده بود. گوجههای له و خراب داخلش بود. گفتم: «تو به چه اجازهای به من می گی باید از این گوجههای له شده بگیرم؟
به خودشون احازه می دن هر توهینی به ما کنند. اینها نمی دونند ما توی شهرمون بهترین زندگی رو داشتیم. اینها نمی دونن بابام لنج داشت و از کویت برامون خرید میکرد. شاید از اون روز، بیشتر از هزار بار جمله مغازه داره تو ذهنم اومده و رفته: خانوم شما جنگ زدهای؟ بیا از این گوجه پایینی ها ببر…»
این کتاب ۳۰ فصل دارد و فصل بندی و نامگذاری هر فصل، از فصل اول تا سی ام بر اساس برهههای زمانی یا موضوعی توسط نویسنده و پیوست که بعد از پایان فصل سی ام در انتهای کتاب برای تأیید گفتههای راوی آمده و شامل نقشهها و عکسها و مصاحبههای حضوری و تلفنی تعدادی از کسانی که که اسمشان در کتاب آمده میباشد، از ویژگیهای خوب و ممتاز «چراغ های روشن شهر» است.
بخشی از پاورقیهای کتاب اطلاعاتی است که خانم فرهادی دادهاند که مقابل آن کلمه راوی نوشته شده و پاورقیهایی که مقابل آن مطلبی نوشته نشده است، اطلاعات آن را خود نویسنده جمع آوری کرده است که این نکته نیز حائز اهمیت است.
عنوان کتاب، اولین چیزی است که خواننده با آن برخورد میکند. عنوان باید کمی گویای داستان و لحن کتاب باشد. ممکن است عنوان در درجه دوم اهمیت باشد اما یک عنوان خوب میتواند رمان یا کتاب غیرداستانی را در ذهن خواننده ماندگارتر کرده و حتی آن را تبدیل به کتابی پرفروش کند. «چراغ های روشن شهر» گویای داستان و لحن کتاب نیست. نویسنده میتوانست با توجه به اسامی کاراکترها، چیدمان فضا و ابزارهای ادبی برای این کتاب عنوان کوتاهتر، ترغیب کننده و به یاد ماندنی و منحصر به فرد انتخاب کند.
طراحی جلد نیز از اهمیت زیادی برخوردار است چراکه وقتی از کتابفروشی یا کتابخانه بازدید میکنیم، غرق در تعداد زیادی از کتابها میشویم. گاهی اوقات همین مسئله میتواند باعث مشکلات زیادی شود، زیرا انتخاب یک کتاب از میان کتابها بسیار دشوار است. اینجاست که یک طراحی جلد کتاب به یادماندنی میتواند نقش خود را ایفا کند. جلد یک کتاب باید به آنچه در داخل صفحات است اشاره کند؛ اما جلد کتاب «چراغ های روشن شهر» چنین نیست. عدم همخوانی طراحی جلد کتاب با آنچه که در داخل صفحات کتاب آمده، مشکل بسیاری از کتابها است. اگر نویسنده در مورد موضوع کتاب خود با طراح صحبت کند یا در صورت امکان از طراح بخواهد کتاب را بخواند یا اگر طراح نتوانست کتاب را مطالعه کند نویسنده توضیحات مفصل و کامل کتاب را با طراح در میان بگذارد، طراحی جلد با آنچه که در کتاب آمده همخوانی خواهد داشت.
منبع : انتشارات سوره مهر
گامی در مسیر توسعه شبکه ملی اطلاعات امن و پایدار
کشف نوع جدیدی از سلول استخوانخوار در مارهای پیتون!
تصویربرداری بیسابقه از ذرات نوری در نانولولههای کربنی
اختراعی که قوانین فیزیک را دور میزند: گرم باش، سرد باش اما دیده نشو
درمان سینوزیت با رباتهای نانویی؛ بینیاز از جراحی
تشریح آخرین وضعیت مرجانهای ایران
چرا افراد باهوش تصمیمات بهتری میگیرند؟
عکس روز ناسا از سحابی سهتکه
صفحه تجربیات به پنل فرهنگی در پنجره واحد خدمات الکترونیک آموزش و پرورش اضافه شد
جهش آماری ثبت نام پایه اول
احصای لیست تجهیزات مورد نیاز مدارس در حال ساخت
آغاز فعالیت پایگاههای تابستانه اوقات فراغت دانش آموزان/ برنامهریزی سناریوهای مختلف برای شرایط متفاوت
مصرف لبنیات غیرپاستوریزه از علل شایع ابتلای انسان به تبمالت
ارزش سازنده استارشیپ به ۴۰۰ میلیارد دلار میرسد
کشف یک متحد جدید برای مبارزه با تغییرات اقلیمی
بخش ایران IEEE برترین بخش جهانی سال ۲۰۲۵ شد
سامسونگ برای پیشرفت در فناوری پزشکی پوشیدنی یک شرکت میخرد
برگزاری ۱۱ آزمون گروه علوم پزشکی در مردادماه امسال
میراث شهید طهرانچی: تحول در جذب و ارتقای استادان
اولویت تجهیز با مدارس عشایری و روستایی چندپایه است
گردوغبار با این فناوری تصفیه میشود
کنترل حرفهای پهپاد با دستکش!
وقتی سلولهای کشنده به ناجی تبدیل میشوند
رونمایی از اولین توربینهای ضربهای ۵۰۰ مگاواتی جهان
طراحی گوشی تاشو سهمرحلهای سامسونگ فاش شد
اوپو A۱۷؛ رقیب گوشیهای اقتصادی در بازار موبایل
مدارس شهر تهران در طول هفته خدمات آموزشی ارائه میدهند
نوار قلب جیبی؛ دستگاهی به اندازه یک کارت بانکی!
طرح ملی ایران دیجیتال در اجلاس جهانی به عنوان پروژه برتر برگزیده شد
اطلاعیه درباره پایش و ارزیابی عملکرد مدارس در فرآیند ثبتنام
بهسازی و شاداب سازی ۱۱۰ هزار کلاس درس
فعالیت کلاسهای مجازی پایگاههای تابستانی تا ۲۰ شهریور
تشکیل کمیته مشاوره و مددکاری اجتماعی برای ارائه خدمات به دانش آموزان و فرهنگیان آسیبدیده
آغاز اصلاح روشهای آموزش و یادگیری در مدارس ابتدایی
راهکاری طبیعی برای مبارزه با قارچ پژمردهکننده گوجهفرنگی
گنبد مینا الهامبخش تحول در نمای شیشهای/پوشش نانویی ایرانی گرما را تا ۹۰ درصد مهار میکند
ضرورت پوشش حرارتی نماهای شیشهای برای ساختمانها
استفاده از سوسکهای سایبورگ برای زندهیابی در بلایای طبیعی
تاکسیهای رباتیک ویمو در راه فیلادلفیا و نیویورک
معرفی پشهکش لیزری با توانایی نابودی ۳۰ حشره در ثانیه
امکان ترمیم اعصاب نخاع با تزریق ژل نانویی
منوی عجیب یک پیتزافروشی در نیاوران تهران که پربازدید شد
تصاویری از قرار ملاقات مهم عراقچی در عربستان
آغاز پذیرش تکمیل ظرفیت جامعهالزهرا(س)
تصویر/ شهید کوچک ما که اسرائیل او را کشت
نتایج نهایی کنکور اختصاصی دانشگاههای افسری اعلام شد
مهلت انتخاب رشته در آزمون دستیاری تخصصی پزشکی باز هم تمدید شد
نگاهی نو به زندگی امام سجاد(ع) در شاهکار سیدجعفر شهیدی
آماده کردهاند چرا خیزران، پدر؟ / یا دختر یتیم خودت را بیا ببر
برگزاری ۱۱۴ محفل انس با قرآن کریم ویژه بزرگداشت شهدای قرآن
۳ پیششرط اساسی برای تداوم انسجام در ایران امروز
ویژه برنامه های دهه دوم ماه محرم در شبکه قرآن سیما
چگونه امام سجاد (ع) با دعا جامعه را متحول کرد؟
سازمان ملل از نامزدی کربلا به عنوان پایتخت فرهنگ اسلامی حمایت کرد
سیره امام علی (ع) و امام صادق (ع) تلاش برای آبادانی دنیا همراه با دینداری بود
ترویج فرهنگ دعا و نیایش به مثابه ابزار تربیتی و معرفتی توسط امام سجاد (ع)
مصاحبههای دکتری دانشگاه آزاد از فردا شروع میشود
زمان بندی جدید اعتبارسنجی دانشگاههای خارج از کشور اعلام شد
آغاز ثبت درخواست مهمانی دانشجویان علمی کاربردی برای تابستان از ۲۱ تیر
انتشار تقویم آموزشی نیمسال اول و دومسال تحصیلی جدید دانشگاه شریف
جزئیات تازه درباره دریافت نحوه دریافت کارت نوبت دوم آزمون سراسری ۱۴۰۴
تحلیل ابعاد معنوی و عملی «طهارت» انسانی در پرتو قرآن و اهل بیت (ع)
استقبال دانشگاه تهران از دهه دوم محرم با مراسم «از دانشگاه تا کربلا»
خداوند خود توبه را به گناهکاران پیشنهاد میکند؛ گناهانی که حسنه می شوند
جزئیات پذیرش کاردانی فنیحرفهای اعلام شد
ردیف استخدامی ۳۳۹ نفر از متقاضیان جذب تعیین تکلیف شد
فراخوان جذب هیئت علمی دانشگاه آزاد درحال نهایی شدن
حبابهای یخ به پیامرسانهای جدید بدل شدند!
تاثیر جالب توجه ممنوعیت گردش به چپ بر حجم ترافیک
تهیه نقشه راه ملی فناوری کوانتومی با همکاری دستگاهها
جکوزی یا سونا، کدام یک مزایای سلامتی بیشتری دارد؟
ماهواره آمریکایی هر ۲۰ دقیقه یکبار زمین را رصد میکند
بهترین نقطه برای زندگی انسانها روی مریخ کجاست؟
جلوه ترسناک صاعقه از نگاه فضانورد ناسا
کشف نشانهای جدید از وجود حیات در مریخ
زیاد خوردن لبنیات، کابوس شبانه میآورد
مغز انسان در پیری هم عصب میسازد
ترامپ اعلام کرد: مذاکرات برای فروش تیک تاک آغاز می شود
ضعف و قوت شبکه ملی اطلاعات در جنگ اخیر؛ فرماندهی سایبری باید تقویت شود
جزئیات ترم تابستانی دانشگاه فرهنگیان اعلام شد
تصویر/ شهید کوچک ما که اسرائیل او را کشت
تصویر/ وقتی آقا گفت: ای ایران» بخوان
تصویر/ شمر امروز را بشناس
پاسخ به یک شبهه/ چرا امام حسین (ع) در روز عاشورا طلب باران نکرد؟
نوحهای سوزناک برای امام حسین (ع) که بدون حتی یک فعل، معنا را منتقل میکند
وقایع روز عاشورا به تفکیک ساعت و مقتلهای معتبر
نگاهی به زندگی عباس (ع)علمدار لشکر سیدالشهدا و محافظ خیام
سازمان ملل از نامزدی کربلا به عنوان پایتخت فرهنگ اسلامی حمایت کرد
خداوند خود توبه را به گناهکاران پیشنهاد میکند؛ گناهانی که حسنه می شوند
روایت خواندنی بیهقی از حسینبنعلی علیه السلام
اشعار خواندنی شاعر قرن پنج هجری درباره حضرت علیاکبر(ع) و عاشورا
ترجمه قدیمیترین مقتل امام علی(ع) به کتابفروشیها آمد
۱۴ اقدام قرآنی که در شرایط بحرانی کشور صورت گرفت
وقایع روز ششم محرم/ روزی که آب بر اهل بیت (ع) بسته شد
دل «مسجدالاقصی»ست، عزیز است و اسیر است/ بادا که رها گردد از بند شیاطین
آماده کردهاند چرا خیزران، پدر؟ / یا دختر یتیم خودت را بیا ببر
تهدید رهبر انقلاب اعلان جنگ با مسلمانان است
تأملی در آیات برکت و نسبت آن با خاندان وحی
انسانساز تعالیم اسلام دعوت به صبر و پایمردی است
تدارک شبکه قرآن برای روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی
تحلیل ابعاد معنوی و عملی «طهارت» انسانی در پرتو قرآن و اهل بیت (ع)
صحنه کربلا نماد دو چهره متضاد از انسان است
دمیدن روح همبستگی در جامعه ضرورتی در روزهای پس از جنگ
خانواده امام حسین (ع) الگویی خاص از خانواده عاشورایی
استقبال دانشگاه تهران از دهه دوم محرم با مراسم «از دانشگاه تا کربلا»
منظومه «ظهر روز دهم» یک اثر ادبی بینظیر برای نوجوانان
سیره امام علی (ع) و امام صادق (ع) تلاش برای آبادانی دنیا همراه با دینداری بود
چگونه امام سجاد (ع) با دعا جامعه را متحول کرد؟
مدینه فاضله نیازمند تحقق فضائل اخلاقی است
فرهمندپور: اعتماد، حلقه اساسی زنجیره ولایت است/ غفلت و گناه آگاهانه، راه بازگشت را سختتر میکند
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص ،قومیت ها ،عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.